زمين و انباشت ثروت: تکوين اليگارشي جديد در ايران امروز (13)
برگرفته از سایت شهبازی
همراه با عکسهای قدیمی
فارس پيشتاز انقلاب مشروطه
قهرمان ميرزا عينالسلطنه وضع فارس اين زمان را، در شش ماهه پاياني سلطنت ناصرالدين شاه و اوائل سلطنت مظفرالدين شاه، چنين توصيف کرده است:
«ناظمالدوله را حاکم فارس کردند. عقلها حيرت دارد. اين هم برادر نظام العلماء است. هميشه وزيرمختار [بوده] و در خارجه خدمت داشته، هيچ وقت حکومت نکرده. از حکومت اطلاع ندارد. يا فرانسه بايد حرف بزند يا ترکي، زبان فارسي بلد نيست. حالا که حاکم است و رکنالدوله معزول. خيلي در اين ايام فارس شلوغ بود. ايل قشقايي شهرها و دهات را غارت کردند. مالالتجارة تجار هر چه بود بردند. ميگويند معادل يک کرور تومان به اهل فارس و تجار خسارت و ضرر وارد آمد. تمام را ايل عرب و قشقايي بردند.
رکنالدوله هم تمام را مشغول عيش بود و ابداً به کار رسيدگي نميکرد، مثلاً يک شب اهل شهر محلة يهود را ريخته غارت کردند، آنها هم دفاع کرده قبل از وقت تهية تفنگ و سنگر نموده نگذاشتند کاري بکنند. از سر شب تا به صبح در شهر شيراز صداي تفنگ و هياهو بلند [بود] و متصل همديگر را مقتول و غارت ميکردند. منجمله شصت صندوق اموال و اسباب وزير مختار آلمان را که از راه بوشهر به طهران ميآمد بين راه بردند که وزيرمختار يک دست لباس نداشت روز ورود برکند. بردند و خوردند. هيچ نقطة ايران به قدر فارس اغتشاش به هم نرسانيد.»[1]
عينالسلطنه در منحصربهفرد خواندن آشوب فارس، پس از فروپاشي سلطنت ناصري، اغراق نکرده است. اين درست است که با قتل ناصرالدين شاه در همه جاي ايران آشوب آغاز شد؛ حتي در همدان که ميانه سادات محله کبابيان، «که جمعاً مردمان نجيب و طايفه بزرگ همدان ميباشند»، و آخوند ملا عبدالله بر سر توليت مدرسه بزرگ شهر نزاع و گفتگو بود. اندکي پس از قتل ناصرالدين شاه، اين اختلاف به ستيز کشيد و «جمعي تلف و بسياري زخمدار شدند.» کار به جنگ داخلي در شهر و قشون کشي دولت و صلح اجباري طرفين انجامد.
«اما کردستان، اوّل شورش براي حاکم نمودند. بعد از محاصره حکومت به خانه علماي شيعه ريخته دو نفر از محترمين آنها [را] که خيلي محل وثوق شيعه بودند تکه تکه نمودند... مردم هم جري شده، نظم و نسقي هم ميانه نيست. همين حکايت همدان... شايد باز فردا به هم زدند... به اين وتيره چندي ديگر تمام ايران خواهند شوريد. علما معتبر شده، در هيچ وقت اين قسم معتبر و مغرور نشده بودند.»[2]
اما فارس پيشگام بود. اين حوادث مقدمه انقلاب مشروطه است که در 14 جماديالثاني 1324 ق. به صدور فرمان مشروطه انجاميد؛ و اين خود مقدمه آشفتگيهاي پسين شد که تا استقرار ديکتاتوري رضا شاه پهلوي تداوم يافت. آقا نورالله مجتهد اصفهاني (ﺛﻘﺔالاسلام) در نامهاي به حاج ميرزا ابراهيم مجتهد شيرازي (محلاتي)[3] بر پيشگام بودن فارس در انقلاب مشروطه تصريح دارد:
«اهالي فارس که اوّل مصدر غيرت و فتوت شدند و بر عامه اسلاميان معني مردانگي و ثبات را خاطرنشان کردند و به واسطه تظلمات و پاداري آنها مردم دارالخلافه به شور شورا افتادند و اين نور شريعت و تمدن و ملتپرستي و دينداري و معدلت و مساوات و اتفاق دولت و ملت و اتحاد کلمه آفاق را روشن کرد و بر اقطار ايران، که ظلمات جهل بصاير و ابصار را پوشانده بود، مبرهن و آشکارا نموده... مردم عراقي و آذربايجاني به يک زبان مجلس شوراي ملي خواستند...»[4]
کلانتري ملا شهباز با ضعف و زوال حکومت قاجار و حوادث انقلاب مشروطه مصادف شد و لذا او به اعتباري دست يافت که کلانتران پيشين کوهمره، در عهد ناصري، از آن بيبهره بودند.
در اين سالها، که به جنگ اوّل جهاني و حضور مستقيم نظامي بريتانيا در جنوب ايران انجاميد، فارس عرصه تنازع دو نيروي سياسي و نظامي اصلي بود: در يکسو، بسياري از طوايف ايل قشقايي بهرهبري اسماعيل خان صولتالدوله، ايلخان قشقايي که از زمان حوادث مشروطه به سردار عشاير معروف شد، و متحدان او جاي داشتند که مخالف اقتدار خاندان قوامالملک شيرازي و پس از ورود قشون انگليس مخالف حضور نظامي انگليسيها در ايران بودند. و در سوي ديگر، خاندان قوامالملک، و خوانين و طوايف تحت امر ايشان، که به عنوان پايگاه اصلي استعمار بريتانيا در جنوب ايران شناخته ميشدند. اين جبهه عشايري ضد انگليسي- ضد خاندان قوامالملک، از حمايت سيد عبدالحسين لاري، مجتهد سرشناس و رهبر مبارزات ضد استعماري جنوب ايران، برخوردار بود.
انقلاب مشروطيت و جهاد مجتهد لاري
حاج سيد عبدالحسين مجتهد لاري (متولد 1265 ق.، متوفي 4 شوال 1342/ 15 ارديبهشت 1303 ش.)، نياي خاندان آيتاللهي، پسر سيد عبدالله، دزفوليالاصل و زاده نجف بود. تحصيلاتش را در محضر ميرزاي شيرازي و ساير علماي عتبات، مانند آخوند ملا حسينقلي همداني و آخوند ملا محمد ايرواني (فاضل ايرواني)، به پايان برد. در بيست و سه سالگي به اخذ درجه اجتهاد نائل آمد و در زمره فقيهان برجسته و شاگردان خاص ميرزا جاي گرفت. در سال 1309 ق.، به درخواست مردم لارستان و به امر ميرزا به لارستان رفت. از ابتدا به مسائل سياسي توجه ويژه داشت و از نخستين اقدامات او اخراج ميسيونرهاي پروتستان، بهطور عمده انگليسي، از فارس بود.
مجتهد لاري، به عنوان نماينده تامالاختيار و امين مراجع ثلاث (آخوند ملا محمدکاظم خراساني، حاج شيخ عبدالله مازندراني، حاج شيخ محمد حسين خليلي تهراني) نقشي بزرگ در انقلاب مشروطه ايفا کرد. پيوند نزديک با آخوند خراساني، رهبر انقلاب مشروطه، به مجتهد لاري جايگاهي ويژه ميداد. ناظمالاسلام در ذيحجه 1326 ق. قشون تحت فرمان مجتهد لاري را بيست هزار نفر ذکر کرده است.[5] مجتهد لاري، به دليل برخورداري از اين قشون، يکي از سرداران طراز اوّل نظامي انقلاب مشروطيت، حتي برتر از سپهدار تنکابني و سردار اسعد بختياري، بود. علاوه بر اين، بايد اعتبار و نفوذ کلام مجتهد لاري را در ميان دهها هزار نفر عشاير مسلح جنوب ايران نيز مدّ نظر داشت که او را به قدرتي کمنظير بدل ميکرد.
جايگاه مجتهد لاري در انقلاب مشروطه تا بدان حد بزرگ است که کسروي، بهرغم برخي نظرات مغرضانهاش درباره علما، نام او را در رديف رهبران طراز اوّل مشروطه ذکر کرده است:
«با آن غيرتمندي و کارداني که از شادروانان آخوند خراساني و حاج شيخ مازندراني و طباطبائي و بهبهاني و حاج سيد عبدالحسين لاري پديدار شده و با آن مردانگي و بزرگواري که از ثقةالاسلام نمودار گرديده بود...»[6]
اين اقتدار، علاوه بر لارستان و فارس آن زمان، که شامل استانهاي کنوني بوشهر و کهگيلويه نيز بود، بندر عباس و حتي کرمان را نيز در برميگرفت. در 3 ربيعالاوّل 1327 ق. مجاهدان بندر عباس تلگراف زير را براي مراجع ثلات ارسال کردند:
«نجف، حضرت آيتالله خراساني
از برکات امام زمان، حسبالامر حجتالاسلام[7] حاجي سيد عبدالحسين لاري، تمام دواير دولتي متصرف، به قونسلات خارجه اعلام داديم که انجمن ولايتي ضامن جان و مال رعاياي خارجه است، مستحفظ از هر جهت به نهايت آرامي موجود، امضاء عموم ملت بندرعباس.»[8]
مجتهد لاري از حمايت برخي شخصيتهاي برجسته و فداکار و خوشنام خطه جنوب برخوردار بود. نامدارترين ايشان در سلک علما حاج شيخ زکريا انصاري نوايگاني[9] دارابي (1279-1331 ق.) بود که، به دليل مجاهداتش، از سوي آخوند خراساني طي اجازهنامهاي مکتوب، که به همراه يک انگشتر فيروزه ارسال شده بود، به «نصيرالاسلام» ملقب شد.[10] شيخ زکريا نصيرالاسلام بازوي نظامي مجتهد لاري بهشمار ميرفت.
ناظمالاسلام در ذيل وقايع 26 جماديالاوّل 1327 ق. مينويسد: «سيد لاري کاغذي نوشته است به شيخ زکريا و او را تشويق کرده بود به اقدام در ترويج اسلام و اينکه کشته شدن در راه دين سعادتي است که نبايد از آن رو گردانيد.»[11] مجتهد لاري پس از فتح بندر بوشهر[12] در اواخر صفر 1327 نصيرالاسلام را مأمور فتح شهر کرمان کرده بود.[13] در اواخر ربيعالاوّل چنين گزارش ميشود:
«کرمان- جناب حاجي شيخ زکريا، از طرف حجتالاسلام لاري، کرمان را محاصره نموده و آذوقة اهل شهر سخت شد. به حاکم شوريدند. حاکم استعفا داد. نظامالسلطنه را به حکومت معين کردند. عدلالسلطنه و بشير خاقان نيابتالحکومه تعيين شدند. اهالي بر آنها شوريدند، آنها نيز استعفا نمودند.»[14]
به دليل اين مجاهدات، سرانجام شيخ زکريا نصيرالاسلام در رجب 1331 ق. با توطئه سران فرقه بهائي به شهادت رسيد.
«نصيرالاسلام با گروهي از تفنگچيان مجاهد در راه تعقيب و تنکيل ستمپيشگان بيآزرم و فرقه بهائي، که در شهر نيريز جمعيت و نفوذي داشتند، بيش از پيش کوشيد. و آنها هم در پي انتهاز فرصت بودند تا او را از ميان بردارند و همينکه فرصت بهدست آوردند دو نفر از تفنگچيان او را، که يوسف و جعفرقلي نام داشتند، بهوسيله تطميع و تحميق وادار به قتل او کردند، و در ماه رجب سال هزار و سيصد و سي و يک، پس از فراغت از غسل روز جمعه، هنگام خروج از گرمابة لاي گردو،[15] که از دهستانهاي خوش آب و هواي سرکوه داراب است، بهوسيله شليک سه تير تفنگ شهيدش کردند. و در آن وقت پنجاه و دو سال داشت. ساعتي چند زنده بود و پس از املاء و انهاء وصيت و بردن نام قاتلان خود به رحمت ايزدي پيوست. جنازهاش را از لاي گردو به نودايجان [نوايگان] بردند و در مقبره مشايخ انصاري به خاکش سپردند و مزارش که داراي گنبدي است تاکنون باقي و مورد توجه اهالي محل ميباشد رحمت حق بر روان او باد.»[16]
خاندان انصاري داراب بازماندگان شيخ زکريا نصيرالاسلاماند.
يکي ديگر از بازوان مقتدر نظامي مجتهد لاري در خطه لارستان حاجي غلامحسين خان معروف به «حاجي خان»، حاکم وراوي، و نياي خاندان رامشي است.
«حاجي غلامحسين خان پسر قائد علياکبر مردي مدير و مدبّر و باتقوا و سياستمداري برجسته بود و چه از نظر اقتصادي و چه از نظر ايماني و چه از نظر حکومتي فوقالعاده بود که در زمان او منطقه وراوي با امنيت کامل و مرفه [بود و او] سيطره حکومتي خود را تا لار رسانيد و مورد توجه روحانيت معظم منطقه... بود مخصوصاً مرحوم سيد عبدالحسين مجتهد لاري به نامبرده عنايت داشته و از سال 1299 قمري، بعد از مرحوم قائد علياکبر، رسماً حکومت منطقه [را] به عهده گرفت و مردم و طايفه [را] به حد اعلاي اعتلا و سربلندي و افتخار رسانيد.»[17]
در دوران اقتدار مجتهد لاري، عوامل استعمار بريتانيا در جنوب ايران، مرکب از خاندان قوامالملک شيرازي و موقرالدوله، از سران فرقه بهايي و گرداننده سازمان اين فرقه در جنوب ايران و کنسول انگليس در بوشهر، و سيد اسدالله مجتهد خرقاني، از گردانندگان سابق بيت آخوند خراساني و مأمور نفوذي شبکههاي مخفي اطلاعاتي بريتانيا در نجف که اينک در بندر بوشهر مستقر بود، تلاش فراوان کردند تا شهر شيراز به تصرف مجتهد لاري درنيايد.
مجتهد لاري و بهائيگري در فارس
عليمحمد خان موقرالدوله (1282- 1339 ق.) از اعضاي خاندان افنان[18] (خويشان عليمحمد باب، بنيانگذار فرقه بابيه) و از رهبران طراز اوّل بهائيت بود. بهنوشته ميرزا اسدالله فاضل مازندراني، مورخ بهائي، علي محمد خان موقرالدوله پسر حاج محمدعلي بود و عمويش، حاج ميرزا عبدالله، «کارگزار محب» بود.[19] فيضي، مورخ ديگر بهائي، در تاريخ خاندان افنان، موقرالدوله را حاصل وصلت فاطمه سلطان بيگم، دختر حاج ميرزا ابوالقاسم سقاخانهاي، با تاجري بوشهري، بهنام آقا محمدحسن تاجر بوشهري بن حاج عباس بن حاج عبدالرسول، معرفي ميکند.[20] پدر موقرالدوله به ميرزا محمد حسن تاجر شيرازي نيز معروف بود که بهاء او را از «افنان» محسوب کرده است.[21]
اين ميرزا ابوالقاسم سقاخانهاي برادر خديجه بيگم، زن عليمحمد باب، است؛ در سال 1305 ق. فوت کرد و در حرم حضرت شاهچراغ (ع)، در جوار مرقد مطهر آن حضرت، دفن شد. او به ميرزا ابوالقاسم تاجر شيرازي معروف بود و همان است که فسايي خاندانش را، خاندان زن عليمحمد باب، در ذيل محله ميدان شاه شيراز، چنين معرفي کرده است:
«و [از] اعيان و اشراف اين محله است: سلاله السادات، فدوه اصحاب، عمده اعيان، حاجي ميرزا ابوالقاسم تاجر شيرازي، خلف غفران مآب حاجي ميرزا علي تاجر شيرازي [پدر زن عليمحمد باب]. در سال 1226 متولد گشته، عمل تجارت اجدادي [را] اختيار نمود و در هر جائي عاملي براي تجارت فرستاد و مدتي امور تجارتي را به اولاد خود واگذاشته و در خانه عافيت نشسته است. و او را چهار نفر پسر است: اصالت و نجابت اکتناهان آقا سيد حسين و ميرزا ابوالحسن و ميرزا محمود و ميرزا ابراهيم. با آنکه در عنفوان جوانياند به درستکاري و درستگويي مشهور گشته، مايه رواج تجارت ترياک ايران به جانب ممالک چين شدهاند.»[22]
در همين محله ميدان شاه شيراز با دو خاندان نامدار ديگر آشنا ميشويم: خاندان نواب هندي (نواب شيرازي)[23] که، چون خاندان قوامالملک، کارگزاران طراز اوّل استعمار بريتانيا در ايران بودند؛ و خاندان نمازي،[24] که، چون خاندان فروغي،[25] نماينده سرشناس کمپانيهاي جهانوطني يهودي ترياک در ايران.
خاندان افنان نيز تجار بزرگ ترياک ايران بودند و واسطه و دلال مافياي جهانوطن تجارت ترياک سده نوزدهم ميلادي؛ بهويژه کمپاني يهودي ساسون به رهبري سِر ديويد ساسون (1793- 1864)[26] که در مشارکت با تجار بزرگ پارسي (زرتشتي) بمبئي به رهبري سِر جمشيدجي جيجيبهاي (1783- 1859)[27] کشت ترياک را در ايران آغاز کردند، انحصار آن را قدرتمندانه به دست گرفتند، و کارگزاران خود را، مانند اعضاي خانوادههاي فروغي (يهوديتبار)[28] و بوشهري (فرزندان حاج معينالتجار بوشهري) و مهدوي (يهوديتبار، فرزندان حاج امينالضرب)[29] و نواب و نمازي، در اقتصاد و سياست و فرهنگ ايران برکشيدند.
سر ديويد ساسون، رهبر يهوديان بغداد و بنيانگذار امپراتوري مالي ساسونها در شرق
بهائيگري و اليگارشي دوران پهلوي از درون اين امپراتوري زاده شد
تنديس سر جمشيد جيجيجيبهاي در بمبئي
از بنيانگذاران و گردانندگان شبکه جهاني تجارت ترياک سده نوزدهم
عکس از عبدالله شهبازي، فروردين 1371
ادوارد هفتم، پادشاه بريتانيا، و حلقه خصوصي دوستانش در شکارگاه
نفر اول از سمت راست (با عصا) سِر آرتور ساسون (1840- 1912) است.
سِر آرتور ساسون از اعضاي اصلي هيئت مديره بانک هنگکنگ شانگهاي HSBC و از مالکان بانک شاهنشاهي انگليس و ايران (بانک شاهي) بود و از صميميترين دوستان ادوارد هفتم از دوران وليعهدي او.
بهنوشته سر سيسيل راث، مورخ سرشناس يهودي، يکي از مهمترين علل صميميت ادوارد هفتم با وي همسر زيباروي آرتور بود. ادوارد هر ساله در فصل پائيز در کاخ ييلاقي آرتور ساسون به سر ميبرد و وي را «آرتور عزيز» خطاب ميکرد.مادر عليمحمد باب، فاطمه بيگم دختر سيد محمدحسين شيرازي بود. فاطمه بيگم سه برادر داشت: حاج ميرزا سيد محمد تاجر شيرازي که در ميان بهائيان به «خال اکبر» معروف است، حاج ميرزا سيد علي تاجر شيرازي معروف به «خال اعظم»، و حاج ميرزا سيد حسنعلي معروف به «خال اصغر».[30] عليمحمد باب از هيجده سالگي به مدت پنج سال در بوشهر در تجارتخانه ميرزا سيد محمد و ميرزا سيد علي به تجارت ترياک مشغول بود. زن سيد محمد، دايي ارشد عليمحمد باب معروف به «خال اکبر» (متوفي 1293 ق.)، بهنام حاجيه بيبي فاطمه صاحب، خواهر حاج محمدخليل (نياي خاندان خليلي) و حاج عبدالحسين تاجر شيرازي بود.[31] سه پسر و نوههاي دختري «خال اکبر» نيز تجار ترياک بودند. مثلاً، حاج ميرزا علي ترياکي، پسر دختر «خال اکبر»، از تجار معروف ترياک بود.[32]
حاج ميرزا محمدعلي تاجر شيرازي، پسردايي ارشد باب، تاجر بزرگ ترياک ايران و دلال کمپاني ساسون
باغ خليلي، نياي شوقي افندي (رهبر بهائيان)، در خيابان خليلي شيراز (1386)
براي آشنايي با خاندان خليلي به زيرنويس 44 در همين صفحه مراجعه کنيد.
در فارسنامه ناصري، ذيل محله بازار مرغ، درباره حاج ميرزا محمدعلي تاجر شيرازي، پسر دايي بزرگ علي محمد باب، چنين آمده است:
«و از اشراف و اعيان اين محله است: فخرالاماثل، سلاله سادات حسيني، حاجي ميرزا محمدعلي و حاجي ميرزا بزرگ تاجر، خلفان صدق مرحوم حاجي ميرزا سيد محمد تاجر شيرازي [دايي بزرگ عليمحمد باب، معروف به «خال اکبر»]، که پدر بر پدر مشغول تجارت بوده به درستکاري معروف گشتهاند.
و ولدالصدق حاجي ميرزا محمدعلي است: سلاله سادات ميرزا آقا تاجر، در اين چند ساله که متاع تجارت کاسد و بازار معاملات فاسد گشته، از سرمايه خود ضياع و عقاري در بلوکات فارس خريدهاند و حصه ديگر را در معامله تجارت ترياک، که نزديک به ده سال است رواجي گرفته، انداختهاند و به اين جهت اين جماعت را تاجر ترياکي گويند. و حاجي ميرزا محمدعلي ساکن بندر هنگان [هنگکنگ] چين گشته، تجار ايراني، عموم ترياک اصفهان و يزد و فارس را به حواله او روانه چين نمايند.»[33]
عکس اين حاج ميرزا محمدعلي تاجر (متوفي 1314 ق. در بمبئي) موجود است که به رسم تجار آن عصر، نه سادات، عمامه سفيد به سر دارد. بهنوشته فيضي، همسر ميرزا محمدعلي تاجر شيرازي (افنان) دختر حاج عبدالحسين تاجر شيرازي (برادر حاج محمدخليل کشميري نياي خاندان خليلي) بود. حاصل اين وصلت، ميرزا سيد محمد، معروف به ميرزا آقا تاجر ترياکي، است «که بيشتر کار تجارتي ايشان خريد ترياک و حمل آن به چين بود.» [34]
درباره تجارت جهاني ترياک و پيوند آن با اليگارشي زرسالار يهودي، و نقش برخي خاندانهاي تاجر شيرازي در آن، که بهنوشته فسايي به «تجار ترياکي» معروف بودند، پيشتر سخن گفته ام.[35] بدينسان، با شبکهاي از خاندانهاي خويشاوند مواجهيم که به عنوان دلالان کمپانيهاي بزرگ تجارت ترياک، بهويژه کمپاني ساسون مستقر در هنگکنگ و شانگهاي، متعلق به خاندان ساسون (سران يهوديان بغداد)، عمل ميکردند.
دراواخر سده نوزدهم ميلادي، سرهنگ دوّم هنري فيليپ پيکات، وابسته نظامي سفارت انگليس در تهران، گزارشي درباره خاندانهاي متنفذ ايراني، اعم از خاندان سلطنتي و اشراف و تجار و روحانيون، به لندن ارسال کرده است. در اين گزارش (دسامبر 1897) بسياري از تجار بزرگ شيراز را واسطه و دلال کمپانيهاي غربي مييابيم:
حاج ميرزا محمد کازروني بزرگترين تاجر شيراز است و نماينده کمپاني ديويد ساسون. حاج عبدالرحمان تاجر شيرازي، که سالها در بمبئي سکونت داشته و اکنون رئيس کمپاني تجاري فارس[36] با سرمايه 75 هزار تومان است، نمايندگي کمپاني ليوينگستون و موئير[37] را به دست دارد. آقا شيخ ابوالقاسم، ملاک و تاجر بزرگ ديگر شيراز، از گردانندگان کمپاني تجاري فارس است. خسرو شاهجهان، تاجر زرتشتي مقيم شيراز، به واردات منسوجات منچستر از طريق کمپاني ديکسون[38] اشتغال دارد. ميرزا محمد صادق دهدشتي نيز از تجار بزرگ شيراز است. او به واردات کالاهاي منچستر از طريق کمپاني الينگر[39] مشغول است و صادرات ترياک به لندن و چين. او نماينده کمپانيهاي گري پل[40] و زيگلر[41] است. پسر دايي او، حاج ميرزا خليل، با زبانهاي فرانسه و انگليسي و عربي آشنايي دارد. او سالها در لندن، منچستر، پاريس و قاهره مقيم بوده. حاج محمد صالح، عمو (يا دايي) ميرزا محمد صادق دهدشتي، از شرکاي اوست و از گردانندگان کمپاني تجاري فارس. او به اروپا سفرهاي فراوان کرده و کمي با زبان انگليسي آشناست.[42] همه تجار شيراز چنين نيستند. براي نمونه، کلنل پيکات از حاج غلامحسين لاري نام ميبرد که از تجار بسيار ثروتمند شيراز است ولي بهنوشته پيکات «بسيار فناتيک است و معامله با او دشوار.»[43]
در دوران جهاد مجتهد لاري، عليمحمد خان موقرالدوله «باليوز» (کنسول) انگليس در بندر بوشهر بود. او پس از خلع محمدعلي شاه، و اقتدار مطلقه عوامل بريتانيا در حکومت قاجار، در سالهاي 1911- 1915 ميلادي حاکم بوشهر شد. موقرالدوله در اين سالها، که مصادف است با شهادت شيخ زکريا نصيرالاسلام (1913)، فعاليتهاي تخريبي و نفوذي بهائيان فارس را هدايت ميکرد. ميرزا هادي شيرازي، داماد عباس افندي و پدر شوقي، پسر دايي عليمحمد خان موقرالدوله بود و موقرالدوله ساليان مديد گرداننده اصلي تشکيلات بهائيان ايران بهشمار ميرفت. او در دولت کودتاي 3 حوت 1299 وزير فوائد عامه و تجارت و فلاحت شد ولي اندکي بعد، در اوائل سال 1300 ش.، درگذشت.
ميرزا عليمحمد خان موقرالدوله، از رهبران اصلي فرقه بهائي
کنسول انگليس در بوشهر، حاکم بوشهر، دوست سيد اسدالله خرقاني
در سالهاي استقرار در جنوب، عمليات شبکههاي مخفي عليه مجتهد لاري و مجاهدان را هدايت ميکرد.عباس افندي (عبدالبهاء) فاقد اولاد ذکور بود. شوقي (متولد 27 رمضان 1314ق./ 11 اسفند 1276 ش.) نوه دخترياش بود و ازجانب پدر، ميرزا هادي شيرازي، به خاندان افنان تعلق داشت. ميرزا هادي حاصل وصلت سيد حسين تاجر شيرازي، پسر سيد ابوالقاسم سقاخانهاي (برادر زن باب)، با زيور سلطان بيگم، معروف به «خانم حاجيه»، تنها فرزند و وارث حاج محمدباقر تاجر شيرازي (خليلي)،[44] بود. خود ميرزا هادي نيز به تجارت اشتغال داشت و سالها ساکن بمبئي بود.[45] نام خانوادگي شوقي ابتدا «افنان» بود که به دستور عباس افندي به «رباني» تغيير داد. عباس افندي در وصيتنامهاش شوقي را به عنوان «ولي امرالله» (رهبر بهائيان) منصوب کرد.
در زمان فوت عباس افندي (28 نوامبر 1921)، شوقي در دانشگاه آکسفورد تحصيل ميکرد. او از سال 1923 در بندر حيفا، مرکز بهائيان، مستقر شد. در 1936 با زني انگليسي- آمريکايي- کانادايي ازدواج کرد و ماري ماکسول «روحيه رباني» نام گرفت. شوقي در 60 سالگي در لندن به بيماري آنفولانزا درگذشت. ثروت شوقي در ايران را در زمان مرگ او (12 آبان 1336)[46] ميلياردها تومان آن زمان تخمين ميزنند.[47] اين اموال را بايد «موقوفات» بهائيان دانست. پس از مرگ شوقي، رهبري بهائيان را «بيتالعدل اعظم الهي» به دست گرفت که نه عضو داشت و در رأس آن ماري ماکسول بود.
ماري ماکسول (روحيه رباني) همسر شوقي رباني
روحيه رباني (ماري ماکسول)، که در ژانويه 2000 درگذشت، به خاندان زرسالار يهودي ماکسول تعلق داشت. اين خانداني است پرشاخه که با ساير خاندانهاي عضو اليگارشي جهانوطن معاصر خويشاوند است؛ بهويژه با خاندان ساترلند که از سده هيجدهم در تکاپوهاي استعماري فعال بود. زن سر ارنست کاسل، زرسالار نامدار يهودي و صميميترين دوست ادوارد هفتم (پسر و وليعهد ملکه ويکتوريا و پادشاه بريتانيا) از خاندان ماکسول بود و به همين دليل پرنس فيليپ، شوهر ملکه اليزابت دوّم، در مراسم سوگواري ماري ماکسول شرکت کرد. پدر ماري ماکسول، ويليام ساترلند ماکسول (1874-1952)، آرشيتکت ساکن کانادا بود و در سال 1902 شاخه فرقه بهائي را در مونترآل کانادا بنيان نهاد. خاندان ماکسول، در شراکت با بانک يهودي گلدمن ساخس، مالک اصلي مجتمع جهانوطني ميرور[48] است. سر کارل پوپر، انديشهپرداز معاصر يهوديتبار- که خاندان او نيز به همين شبکه تعلق دارد، رابرت ماکسول، رئيس پيشين مجتمع ميرور (متوفي 1991)، را بهعنوان نمونهاي از فساد و نادرستي در جهان امروز مثال ميزند.[49] انتشارات مکميلان آمريکا يکي از اقلام داراييهاي ماکسول بود که در سال 1988 به مبلغ 6 /2 ميليارد دلار خريداري کرد.
پرنس فيليپ، شوهر ملکه اليزابت دوّم، در مراسم سوگواري ماري ماکسول (رهبر فرقه بهائي)، ژانويه 2000
موقرالدوله پدر حسن موقر باليوزي بوشهري است. حسن باليوزي در 16 شهريور 1287 ش./ 7 سپتامبر 1908 م. در شيراز به دنيا آمد. مادرش، منور خانم، نيز از تبار ميرزا ابوالقاسم سقاخانهاي، برادر زن باب، بود. باليوزي در سال 1300 ش.، پس از مرگ پدر، «موقرالدوله» لقب گرفت. تحصيلاتش را در بيروت و انگلستان به پايان برد و در بخش مهمي از عمر خود ساکن لندن و در سالهاي 1937- 1960 رئيس محفل ملّي روحاني بريتانيا بود. شوقي افندي، رهبر بهائيان، اندکي پيش از مرگ در لندن (1957)، باليوزي را، که خويشاوند نزديکش بود، بهعنوان يکي از «ايادي امرالله» منصوب کرد.
باليوزي سازماندهنده اوّلين کنگره جهاني بهائيان بود که در 8 ارديبهشت 1342، با شرکت پانزده هزار نفر، در لندن برگزار شد. از ايران هزاران زن و مرد بهائي، با تسهيلات ويژهاي که دولت امير اسدالله علم فراهم آورد، به اين کنگره اعزام شدند. اين امر اعتراض شديد امام خميني را برانگيخت. ايشان در نامههاي خود (ارديبهشت 1342) به علماي يزد و همدان و کرمان و اردکان و ساير بلاد نوشتند:
«از چيزهايي كه سوءنيت دولت حاضر را اثبات ميكند، تسهيلاتي است كه براي مسافرت دو هزار نفر يا بيشتر از فرق ضاله قائل شده است و به هر يك پانصد دلار ارز دادهاند و قريب 1200 تومان تخفيف در بليت هواپيما دادهاند، به مقصد آنكه اين عده در محفلي كه در لندن از آنها تشكيل ميشود و صد در صد ضداسلامي است شركت كنند.»[50]
حسن موقر باليوزي بنيانگذار و اولين مدير و گوينده بخش فارسي راديو BBC است که در 29 دسامبر 1940/ 8 ديماه 1319 آغاز بهکار کرد. در همين زمان، يکي ديگر از اعضاي خاندان افنان، بهنام نير افنان، بخش فارسي راديو اسرائيل را، که در آن زمان راديو بيتالمقدس خوانده ميشد، راهاندازي کرد.[51]
حسن باليوزي در 23 بهمن 1359/ 12 فوريه 1980 در لندن درگذشت. او مؤلف بيوگرافي عبدالبهاء به انگليسي است[52] و در اواخر عمر زندگي خديجه بيگم، زن باب، را مينوشت که ناتمام ماند. پسرش، رابرت باليوزي، در سال بعد اين کتاب را تکميل و با نام خديجه بيگم، حرم حضرت اعلي منتشر کرد.[53]
حسن موقر باليوزي
بنيانگذار بخش فارسي راديو BBC
با توجه به شناخت ژرف و مثالزدني مجتهد لاري از نقش شبکه پنهان بهائيان در حوادث آن روز است که ميتوان علت اهتمام او را عليه اين فرقه دريافت؛ اهتمامي که به شهادت شيخ زکريا نصيرالاسلام، بازوي مقتدر مجتهد لاري، به دست عوامل اين شبکه انجاميد.
نقش بسيار مؤثر شبکه مخفي فرقه بهائي در حوادث تخريبي و نفوذي و تروريستي آن زمان، که موقرالدوله در هدايت آن نقش فعال داشت، به فارس محدود نيست. عمليات کميته مجازت (1295 ش.)، به رهبري اسدالله خان ابوالفتحزاده و ابراهيم خان منشيزاده و محمدنظر خان مشکاتالممالک، و فعاليتهاي نفوذي و تخريبي بهائي برجستهاي چون احسانالله خان دوستدار در نهضت جنگل را در رساله جداگانهاي شرح داده ام.[54]
من در کنار ساختمان معبد بهائيان در دهلي نو (معبد لوتوس)، فروردين 1371
زمين چند ده هزار متري اين معبد باشکوه را اليگارشي پارسي (زرتشتي) هند، شرکاي خاندان باب در تجارت ترياک سده نوزدهم ميلادي، اهدا کردهاند. عکسبرداري ممنوع بود ولي گرفتم. عکس بعدي را فهميدند و مانع شدند.مجتهد لاري و سيد اسدالله خرقاني
از سال 1370 درباره «زندگي و زمانه سيد اسدالله خرقاني» (متوفي 7 صفر 1355ق./ 9 ارديبهشت 1315 ش.) تحقيق ميکنم. در برخي نوشتههاي خود به اين شخصيت مرموز و مؤثر دوران مشروطه بهطور گذرا اشاره کردهام؛ از جمله در کتاب نظريه توطئه (1377) [55] و مقدمه کتاب ناتمام زندگي و زمانه شيخ ابراهيم زنجاني (1382)؛[56] که سبب جلب توجه بسياري از محققين به خرقاني شد. به اين زودي قصد انتشار حاصل کاوش خود را ندارم. مترصدم با فراغبال تکنگاري جامعي عرضه کنم. در اين فاصله، آقاي رسول جعفريان کتابي درباره خرقاني منتشر کردند.[57] به دليل درگيريهايي که تمامي اوقاتم را گرفت و سرانجام به تدوين رساله حاضر انجاميد، کتاب فوق را نديدهام ولي، بر اساس مندرجات کتاب ديگر ايشان،[58] ميدانم که از منظر من به مسئله خرقاني نپرداخته است.
ارتباط سالهاي استقرار خرقاني در بندر بوشهر با نهضت مجتهد لاري، که ميتوانست براي تاريخ ايران سرنوشتساز باشد، و نقش مثلث خرقاني- موقرالدوله- خاندان قوامالملک، به عنوان پايگاه اصلي استعمار بريتانيا و کانونهاي صهيونيستي، در مهار کردن جهاد مجتهد لاري، سبب شد که در اين رساله بار ديگر بهطور گذرا به خرقاني بپردازم.
سيد اسدالله مجتهد خرقاني
مأمور «انجمن سرّي» در بيت آيتاللهالعظمي آخوند ملا محمدکاظم خراساني (صاحب کفايه)
براي سرکوب نهضت مجتهد لاري در جنوب ايران مستقر شد.
ناشر محوالموهوم و صحوالمعلوم خرقاني،[59] در مقدمه کتاب زندگينامه غيردقيقي از خرقاني به دست داده است. طبق اين زندگينامه، خرقاني در قريه شيزند قزوين متولد شد. پدرش سيد زينالعابدين بن سيد اسماعيل بن سيد حسن خان از سلسله سادات معروف به «قارا سيد»، ساکن مراغه تبريز، و جد بزرگش معروف به «ميرسلام» از مقربين سلاطين صفوي بود.
هم «سيادت» و هم «اسلاميت» خرقاني را مورد ترديد قرار دادهاند:
آيتالله شيخ حسين لنکراني (متولد حوالي 1310 ق./ متوفي 1368 ش.)- مبارز کهنسال و سرشناس که از سال 1323 با امام خميني دوستي نزديک داشت، در سفر به قم روزها در خانه امام منزل ميکرد، و تا پايان مورد احترام امام بود- ميگفت: خرقاني «اصلاً سيد نبود.»[60] و عينالسلطنه، که يادداشتهاي روزانهاش در ده مجلد و بيش از 8000 صفحه از منابع مهم تاريخ معاصر ايران است، او را «بابي» ميدانست:
«اين سيد اسدالله اهل شزند همسايه کشمرز قزوين ماست. خدا عالم است، من در جواني که سيد [اسدالله خرقاني] هم جوان و طهران بود شنيدهام بابي است.»[61]
منظور عين السلطنه از «بابي» ميتواند «بهائي» نيز باشد زيرا او در يادداشتهايش ميان «بابيان» و «بهائيان» تفاوتي قائل نيست. قرينه ديگر بر «بابي» يا «بهائي» بودن خرقاني ارتباطات بسيار نزديک او با بابيان و بهائيان، از جمله موقرالدوله، است؛ و مهمتر از آن نامه شيخ عبدالله مازندراني، از مراجع ثلاث و از رهبران انقلاب مشروطه.
پس از تاراج انقلاب مشروطه توسط عوامل استعمار بريتانيا و سيطره آنان بر حکومت ايران، آيتاللهالعظمي مازندراني در نامه مورخ 29 جماديالثاني 1328 ق. به حاج محمدعلي بادامچي، از تجار مشروطهخواه تبريز، از تحرکات «انجمن سرّي» در ميان طلاب نجف سخن گفت و حضور بهائيان در آن:
«... چون مانع از پيشرفت مقاصدشان را فيالحقيقه به ما دو نفر، يعني حضرت حجتالاسلام آقاي آيتالله خراساني دامظله و حقير، منحصر دانستند و از انجمن سرّي طهران بعض مطالب طبع و نشر شد و جلوگيري کرديم، لهذا انجمن سرّي مذکور، که مرکز و به همه بلاد شعبه دارد و بهائيه لعنهمالله تعالي هم محققاً در آن انجمن عضويت دارند و هک&
مطالب مشابه:
دانلود اینستاگرام برای کامپیوتر
دانلود ایمو مسنجر برای کامپیوتر
دانلود تلگرام فارسی برای کامپیوتر
دانلود تلگرام پلاس برای کامپیوتر
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:مشروطیت,خاندان ها,انقلاب مشروطیت,خان ها,حاجی خان وراوی,علی اکبرخان,حاجی عبدالحسین لاری,مجتهد لاری,قاجاریه,نظامیان انگلیسی,شروع مشروطیت عکسهای قدیمی , عکسهای بزرگان,ارسال توسط kaveh
پربازديدترين مطالب
تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به دانلود رایگان اینستاگرام تلگرام واتس اپ کامپیوتر اندروید
آن مي باشد.